تب فلسفی

ساخت وبلاگ
چکیده ی کتاب «مبانی مبارزه خشونت پرهیز» نویسنده: مایکل نیگلز، مترجم فرهاد میثمی، 140صفحهاین کتاب در دو مقدمه و شش بخش تنظیم شده است. بخش یکم: آشنایی با خشونت پرهیزی، قرن بیستم دو میراث داشته است؛ خشونت و خشونت پرهیزی. گاندی و لوتر کینگ نماینده ی میراث دوم هستند. در خشونت پرهیزی انسانیت حفظ می شود و ما نیاز به شناخت فرایند آن داریم.واکنش ما در مقابل تهاجم به سه راه منتهی می شود. الف: مقابله به مثل( زد و خورد) که واکنش عینی و از جنس خشونت است ب: کوتاه آمدن(گریختن) که یک برخورد منفعلانه است. ج: راه سوم که خشونت پرهیزی است.بهترین راه وارد کردن حریف به اذعان خطا و غلبه بر ترس و مهرورزی و خیرخواهی است.کاربردهای خشونت پرهیزی ساتیاگراها(قدرت روح و رهاسازی خود از سکون)بخش دوم: هدف نیک، پروردن روح خشونت پرهیزی(وجه اشتراک دینی و ملی، جهت گیری علیه معضل نه شخص)- نه تحقیر کنیم و نه تحقیر بپذیریم(کرامت) - رهایی از خشم و ترس(عدم همکاری لهستانی ها با سربازان شوروی)- بهترین راه از بین بردن یک دشمن این است که او را دوست خود بسازیم(لینکلن)- تمرین مقدماتی برای پرورش زیستن بی خشونت1- خجالت زده کردن بدکاران از خطای خود2- پرهیز از محصولات شبکه ها و رسانه های اصلی3- در باره ی خشونت پرهیزی بیاموزیم4- به تمرینات روحی مانند مراقبه و نیایش بپردازیم5- رابطه ی فردی- انسانی قوی تری با دیگران ایجاد کنیم.6- پروژه ای را تعیین کنیم و در آن فعّال باشیم.بخش سوم: وسیله ی نیک، با بالاگرفتن منازعه، به مذاکره و ایستادگی و فداکاری بپردازیم.بخش چهارم: به کارگیری نیروی خشونت پرهیز1- اصل رعایت تناسب(اعتصاب غذا کردن)2- هنر مصالحه – در نظر گرفتن نفع همگانی - نباید سطحی و خفیف باشد - تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 101 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 21:47

(126)هستی و مستی حافظ بیش از هر شاعری از مستی سخن رانده است. اما مولوی خصوصا در دیوان شمس از هستی و مستی سخن می گوید و گاه در پایان غزل به خموشی و سکوت دعوت می کند ولی در مثنوی معنوی همواره در راستای شریعتمداری از مستی ظاهری پرهیز می کند و از این که عده ای برای رهیدن از هستی به مستی پناه می برند مورد عتاب و خطاب قرار می دهد و می گوید:چون دمی از هوشیاری وارهند/ ننگ خمر و زمر بر خود می نهندمی گریزند از خودی در بی خودی/ یا به مستی یل به شغل ای مهتدی(6/226) تردیدی نیست که هر دو به شریعت پایبند بوده اند. بهاالدین خرمشاهی در توجیه رویکرد حافظی به می و مستی، عشق ادبی را طرح می کند ولی من تصور می کنم مولانا و حافظ رندانه و قلندرمآبانه در قالب ملامتی گری و رهیدن از ظاهرگرایی به این سبک سخن روی آورده اند.(127)واژه ی مرد تصور اولیه این است که واژه ی مرد در مقابل زن است ولی در گذشته این گونه نبوده است. دکتر محمد معین در Martiya و فارسی باستان Mareta , و اوستایی Mart حاشیه ای که بر فرهنگ برهان قاطع زده است می گوید:مرد، فارسی میانه به معنی انسان و بشر به کار رفته است. در این صورت کلمه ی مردانه و مردی به معنای انسانی است. پس این که سعدی می گوید:تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشدمراد از مرد انسان است البته می توان به جای کلمه ی مرد واژه ی فرد گذاشت که باز هم درست می شود. شاید در عربی هم به همین منوال باشد یعنی رجولیت به معنای عام انسان باشد و اخوت هم دال بر مردانگی. در این صورت آیه ی انما المؤمنون اخوة به معنی درستکاری و انسانی است. (128)مطالعه با توجه به استانداردهای جهانی میزان مطالعه کردن در ایران بسیار پایین است. چرا که در نگاه بین المللی خواندن ادعیه تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 99 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 21:47

تلاقی دو بهار از امسال به مدت پنج سال، ما شاهد تلاقی دو بهار-نوروز و رمضان- هستیم. البته نسل های پیشین هم این تلاقی و تقارن ها را تجربه کرده اند و امتحان خود را پس داده اند. نه فقط این دو بهار بلکه دیگر حوادث در طول سال ها و قرن ها اتفاق می افتد. چرخش مناسبت های مذهبی به حسب تحولات ماه های قمری در فصول سال، حکایت امتحان و آزمایشی است که نصیب مؤمنان و مسلمانان می شود. در کنار این تغییر و تحولات، حوادث و رویدادهای دیگری مانند جهاد هم هست که موجبات آزمایش آدمیان را فراهم می سازد و دقیقا معلوم می شود که افراد در قبال این نوع وقایع چه عکس العملی را از خود بروز می دهند. در هر صورت، بهار و نوروز خبر از تغییر طبیعت بیرون می دهند ولی بهار قرآن و رمضان حکایت تحول درون آدمی است و انسان ها محتاج هر دو هستند. البته نوروز و تغییر فصل به اجبار رخ می دهد و اراده ی ما انسان ها در آن دخیل نیست. اما تغییرات درونی و اخلاقی، کاری طاقت فرساست و به حسب اراده ی آدمی اتفاق می افتد. تردیدی نیست که هر دو بهار توشه ای نصیب ما می کنند. بهره گیری از بهار، گردش در طبیعت و لذت بردن از مشاهده ی گل و گیاهان است اما توشه ی رمضان، برخورداری از مواهب معنوی و قرآنی است. استقبال از ماه مبارک رمضان اقتضای مسلمانی است و ما به پیروی از بنیانگذار مکتب اسلام و امامان مطهر و عارفان واصل آن را پاس می نهیم. + نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 10:49 توسط عباس فضلی  |  تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 96 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 21:47

آرامش در گفتگو اما رزا زن کتابخوانی بود و می توانست در باره ی کتاب ها حرف بزند و این برای سوتلانا نوعی رهایی بود. آنها اندکی نوشیدنی خوردند و بعد مشغول بحث در باره ی نظرات سورن کی یرکگارد، فیلسوف مذهبی دانمارکی می شدند که تئوری های وحدت وجودی اش در باره ی ایمان برای سوتلانا فوق العاده جالب و تأثیرگذار بود. آنها در باره ی سیمون وی، عارف و فیلسوف مذهبی فرانسوی و زندگی تراژیکش حرف می زدند. همیشه بحث پاسترناک هم بود. اما نویسنده ی محبوب سوتلانا داستایفسکی بود. همیشه می گفت: آه عجب داستانی است این قمارباز داستایفسکی. رزا گفت که شخصا چخوف را ترجیح می دهد. موقعی که رزا گفت از اشعار جسورانه ی مارینا تسوتایوا لذت می برد، سوتلانا به همان شیوه ای که فقط خاص خودش بود از کوره در رفت. تسوتایوا هیچی نیست، ولش کن. ادم ضعیفی بود، خودکشی کرد. تو باید اشعار آخماتووا را بخوانی. به خصوص رکوئیم اش را که به راستی دارای عظمت و شکوه اخلاقی است.(دختر استالین ج 2 ص 788) در این گفت و گوی دوستانه دقت کنید. نکات بسیاری برجسته شده است. اولا نشان می دهد که هر دو اهل مطالعه ی کتاب و هر کدام سخت شیفته ی نویسنده ی مورد علاقه ی خود هستند که در مورد آن به نقد و نظر می پردازند. در این متن، از مشاهیری چون کی یرکگارد، سیمون وی، آنتوان چخوف، داستایفسکی، آخماتووا سخن می رود. بنابراین هر انسانی باید در حین مطالعه شخصیت محبوب خود را دریابد و با او دمخور شود. شاید این رویکرد نوعی الگوگیری در زندگی است که قابل توجه عارفان و روان شناسان نیز هست. بالاخره فرد کتابخوان نیازمند این نگرش است که بر اساس آن بتواند دیگر نویسندگان را مورد ارزیابی قرار دهد. ثانیا متن نشان می دهد که مطالعه باید فراگیر باشد و موضوعات متنوع را تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 20:08

از ویژگی های دوران مدرن به فراموش سپاری مرگ و گذر از باورهای پس از مرگ است اما باید بپذیریم که آدمی در فانوسی از خیال می زید و با مرگ ناگهانی به صندوق عدم می رود. در این فانوس، شعله ای از امید سوسو می زند که نه زمان را می شناسد و نه بقیت عمر را در می یابد. هنوز در باورم نمی گنجد که دوست و همکار عزیزمان، رضا جمهیری، دیگر در کنارمان نیست. چه که او تازه برنامه ی انتقالی اش به بوشهر درست شده بود تا زندگی جدیدی را در میان همشهریانش آغاز کند اما پیک اجل در میانه ی راه او را ربود و به وادی آخرت سپرد. آخرین دیدارمان با رد و بدل کردن دو کتاب شکل گرفت. با شوخ طبعی و اندیشه ورزی، همنشینی را رونق می بخشید. دغدغه های فکری اش را در کلاس با همکاران و دانشجویان در میان می نهاد و بازخوردش را در مقالات و پژوهش های اش سرریز می کرد. نام و یادش جاودان باد. + نوشته شده در سه شنبه نهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 19:1 توسط عباس فضلی  |  تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 64 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 13:40

مرگ نوعی رستگاری استبا شنیدن خبر درگدشت دوست و همکارمان جناب جمهیری، چند روزی است که قلبم تیر می کشد. مرگ ناباورانه ی رضا زندگی را در نگاهم سیاه کرده است. گویا مرگ به ما خیلی نزدیک اما ما فرسنگ ها از آن فاصله داریم. نمی دانم فیلم خیلی دور، خیلی نزدیک رضا میرکریمی را دیده اید یا نه؟ استاد دانشگاهی به نام دکتر عالم که پسرش، ساسان جهت شرکت در یک مسابقه ی ستاره شناسی به کویر سفر کرده است از طریق همکارش درمی یابد که فرزندش به تومور مغزی دچار است. به ناچار در مسیر جاده قرار می گیرد. او در طول سفر با تعلیق باورهای خویش از خدا و مرگ مواجه می شود و در نهایت درمی یابد که مرگ هم نوعی رستگاری است.رضای ما هم در خیال سرخوشی بازگشت به بوشهر، مراحل پایانی انتقال را از سر می گذراند همسرش سرکار خانم رؤیا حیدری هم که از کارکنان اداره ی بهداشت استان هرمزگان است خود را بازنشسته می کند تا با همسر و دو فرزندش محمد و مهدی عازم دیار خویش گردد. همه چیز مهیا برای رفتن است. ظاهرا رضا تصمیم می گیرد تنها به سفر تن دهد که پیک اجل در میانه ی راه از راه می رسد و رؤیای رؤیا و بچه ها را نقش بر آب می کند. این دو روایت، حکایت این است که بخش وسیعی از کارکرد هستی در ذهن ما نمی گنجد و ما با آن بیگانه ایم و ناچار باید بدان تن دهیم اما این که پس از آن قرار بود چه اتفاقی بیافتد نمی دانیم. بنابراین داوری های ما نسبت به آینده ی خود و دیگران ناپخته و خام است. چرا که ما تنها توان مرور گذشته های خود را داریم و تا حدودی در حال می زییم اما تطابق حال و گذشته به آینده از دایره ی افکار و حیطه ی نظر ما پنهان است. خصوصا این که غم و اندوه واقعیت را تحریف می کند. خوشبیانه آن است که به مرگ نظر مثبت داشته باشیم و آن را نوعی رستگاری تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 99 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 13:40